به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آرمان امروز،این موضوع در جوامع امروز به حدی مهم است که روزی را به نام «روز جهانی مرد» نامگذاری کرده اند که در ۶۰ کشور دنیا به رسمیت شناخته میشود. روزی که هدف از ترسیم آن، توجه عموم به سلامت جسمی و روانی مردان، مشارکت آنان در خانه، مراقبت از فرزندان و دیدگاه نادرست به جنس مخالف بوده است. مردان هم به واسطه مرد بودن با تجاربی در طول زندگی مواجه میشوند که بسیاری از آنها نمود بارز و مصداق خشونت علیه آنهاست.
با این حال پاره ای از پژوهشگران به صرف اینکه در یافته های پژوهشی، شایع بودن خشونت فیزیکی زنان علیه شوهرانشان به ویژه در مقایسه با خشونت فیزیکی علیه زنان مشاهده نشده و بدون بررسی دقیق دیگر اشکال خشونت کلامی، روانی، اجتماعی، مالی، حقوقی و جنسی، مسئله خشونت خانگی علیه مردان را کم اهمیت شمرده و از آن غفلت کرده اند و یا برخی این دیدگاه را مطرح می کنند که می توان خشونت زنان علیه مردان را صرفاً خشونتی واکنشی، تدافعی و یا خشونت برای بقا تلقی کرد.
در همین راستا طی تحقیقی که در بریتانیا انجام شده بیش از ۶۰۰۰۰۰ مرد، قربانی نوعی خشونت خانوادگی بوده اند.. با این حال تحقیقات اندکی در این زمینه در ایران نیز انجام شده است. اداره ملی آمار انگلستان ، گزارش داد که ۸,۲ درصد زنان و ۴,۰ مردان درانگلستان و ولز خشونت خانگی را گزارش کرده اند. طبق تجزیه وتحلیل های اداره پلیس جنایی فدرال آلمان (۲۰۱۸)، ۲۶۳۶۲ مورد تجربه خشونت علیه مردان توسط شریک صمیمی آنها گزارش شده است . همچنین یک مطالعه ای درآمریکا نشان داد که مردان %۴۲ خشونت عاطفی، ۳۱.۸ درصد خشونت فیزیکی و ۱.۴ درصد خشونت جنسی تجربه کرده اند.
در ایران اما تحقیقات کمی در خصوص خشونت علیه زنان صورت گرفته است. تنها در چند سال اخیر مردان نیز مورد توجه قرار گرفته اند و تعداد محدودی از تحقیقات تجربی به خشونت علیه مردان پرداخته اند. در مطالعه ای در تهران، ۵۹ درصد مردان اذعان داشتند که از خشونت روانی توسط شریک زندگیشان رنج میبرند، همچنین ۲۶.۵ خشونت فیزیکی و ۱۹.۱خشونت جنسی گزارش کردند.
براساس تحقیقاتی که چندی قبل در ایران صورت گرفته، نتایج حاصل از بررسی توزیع ابعاد خشونت خانگی حاکی از آن است که در نمونه مردان بررسی شده، بیشترین تجربه در حوزه خشونت روانی ـ عاطفی و کمترین موارد در حوزه خشونت فیزیکی است. به نظرچلبی اگر بخواهیم در خانواده خشونت کم شود اعضای خانواده باید با همدیگر، اولا،ً بخت مشترک داشته باشند؛ ثانیا،ً باید در رفع مشکلات سوگیری موافق و هماهنگ داشته باشند؛ به عبارت دیگر، باید همگام باشند و در یک جهت حرکت کنند. ثالثا،ً افراد خانواده باید درزمینه حل مشکلات با همدیگر مشورت و همفکری داشته باشند. آزمون فرضیات تحقیق نیز نشان میدهد، بین بی نظمی با خشونت زنان علیه مردان رابطه معناداری وجود دارد. به بیانی هر چه بی نظمی در خانواده بیشتر باشد، خشونت زنان علیه مردان بیشتر میشود.
همه عوامل بروز یک پدیده
مهناز رفیق نیک، جامعه شناس در گفت و گو با «آرمان امروز» با طرح این موضوع که مردان هم به واسطه مرد بودن با تجاربی در طول زندگی مواجه میشوند که بسیاری از آنها نمود بارز و مصداق خشونت علیه آنهاست می گوید: ما در یک سیستم مشخصا سنتی و پدرسالار زندگی میکنیم که درست است که اغلب خشونتهای مبتنی بر جنسیت علیه زنان بوده و هست اما نباید این موضوع را نادیده بگیریم که اتفاقا در همین سیستم پدرسالار خشونتهای متعددی علیه مردان هم روا داشته شده است.
حالا شاید تعداد و میزان و آمار این موارد کم بوده است یا اینکه به خاطر همین خشونتها چون مردان ممنوع شدهاند از بیان کردن و آموزش ندیدند درباره حرف زدن از خشونتهای و تجربههایشان موضوع را وارد فاز قابل توجهی میکند. به چه شکل؟اینطور که دقیقا همین سیستمی که همه قدرت را از آن مرد دانسته است به واسطه همین قدرت تصور مرد و جامعه بر این است که در صورت گفتن از خشونتهایی که متحمل شده، مردانگیاش زیر سوال میرود.وی با تاکید بر اینکه به طور دقیق معلوم نیست چند درصد از خشونتهای خانگی از سوی زنان انجام میشود، درباره چرایی این موضوع اظهارداشت: در بسیاری از موارد، مردان از اعتراف به اینکه مورد آزار قرار گرفتهاند، اکراه دارند.
این جامعه شناس، خشونت عاطفی و جنسی را از جمله خشونتهای متداول علیه مردان عنوان کرده و می افزود: خشونت عاطفی نسبت به همسر در زنان شایعتر است؛ زنان با بیتوجهی به همسر، تحقیر شوهر، انجام ندادن امور خانه، برجسته کردن ویژگیهای خوب شوهران خویشاوندان و دوستان، همسر خود را مورد خشونت عاطفی قرار میدهند.
وی تهدید به رها کردن خانه و جدایی و طلاق را از دیگر مصادیق خشونت عاطفی دانسته و گفت:. ضمن اینکه بسیاری اوقات درون منظومه خانواده، مادر به اتفاق فرزندان یک زیر منظومه تشکیل میدهند که پدر در آن جایی ندارد به نحوی که از همه روابط عاطفی بین افراد خانواده کنار گذاشته شده و نقش او به نانآور خانه محدود میشود. اما چرا خشونت زنان علیه مردان اشکالی پنهانی دارد؟ سوالی که رفیق نیک در پاسخ به آن می گوید: مردان بسیار درونگرا تر از زنان هستند و بسیاری مسائل اجتماعی و اقتصادی دارند. ما کمتر میبینیم که مثلا مردی در اثر ناراحتی گریه کند زیرا آنها بیشتر خودشان را مهار میکنند.
ولی زن ها به راحتی این کار را انجام میدهند و با دیگران دردودل میکنند. وقتی خشونت مردان علیه زنان شکل می گیرد زنها از طریق خانواده، جامعه یا محل کار میتوانند درخواست کمک و حمایت کنند ولی مردان اغلب در غار تنهایی خود اسیر میشوند. مثلا اگر مردی با زنش دعوا کند مادر همان مرد، او را دعوا می کند و میگوید: زشت است تو مردی و او زن است برو معذرت خواهی بکن. ولی نمیدانند مرد هم درونش یک کودک حساس دارد و با این چوب به سمت افسانه قدیمی که مرد که گریه نمیکند میروند.
به گفته این جامعه شناس خشونت زنان علیه مردان از عوامل مختلفی نشات میگیرد که شاید مهمترین آنها ناکامی و شکست، یکی از دلایل بروز رفتارهای خشونتآمیز علیه مردان باشد. به اعتقاد وی، زنی که درد، واماندگی، یاس و بن بست در زندگی تجربه کرده باشد ممکن است یک میل روانی به تخیله خشم خود داشته باشد. این نوع خشونت در اینجا نوعی رفتار جبرانی در برابر محرومیت است. پژوهش در مورد رفتار های بزهکارانه در زنان نشان داده است که بسیاری از آنها به دنبال جبران محرومیتهای خود هستند.
و ی ادامه می دهد: یکی دیگر از عوامل خشونت زنان علیه مردان مسئله ازدواج است. تحقیقات در این حوزه مشخص کردهاند که اگر زنان آرامش جنسی و روانی نداشته باشند، آستانه تحمل خشونت در آنها بسیار پایین است. دلیل دیگر این است که اگر مرد توجه عاطفی به همسر خود نداشته باشد رفتار های زن کمکم حالت خشونتآمیز به خود خواهندگرفت. خیلی از اوقات بداخلاقی های زن در کانون خانواده یا در روابط زندگی به علت عدم دریافت توجه و عاطفه است.
وی با اشار ه به اینکه پرخاشگری زنان و کودکان علیه مرد خانواده گاهی جنبه انفعالی به خود می گیرد می گوید: در این شیوه ظاهرا قصد پرخاشگرانهای وجود ندارد اما در عمل، باعث آزار شوهر یا پدر میشود. برای نمونه زن خانه زمانی که شوهر در روز تعطیل میخواهد استراحت کند با جاروبرقی مشغول نظافت خانه میشود یا فرزند به جای مطالعه درسها، وقت خود را با تلفن همراه میگذراند و به این نحو باعث آزار پدر میشود.
چه باید کرد؟
و بالاخره اینکه برای کاهش خشونت علیه مردان چه باید کرد؟ رفیق نیک درباره این راهکار می گوید: مهمترین مساله در این زمینه ابعاد فرهنگی ماجراست. یعنی با توجه به اهمیت نقش تجربه و مشاهده خشونت در خشونت علیه مردان، لزوم کلاسهای مهارتهای زندگی، مشاورههای پیش از ازدواج و حین ازدواج با مداخله ومیانجیگری مددکاران اجتماعی ضروری به نظر میرسد. در واقع به والدین باید آموزش
داده شود که از هرگونه اعمال رفتار خشونت آمیز علیه فرزندان و نیز علیه یکدیگر در حضور فرزندان باید پرهیز کنند. همچنین مدرسه و رسانه نیز میتواند نقش مهمی در انتقال مهارتهای زندگی به کودکان که همان زوجین آینده هستند ایفا کنند. ضمن آنکه نباید از یاد برد که هرچقدر مردان و زنان از حقوق و تکالیف خود در زندگی زناشویی اطلاع بیشتری داشته باشند و به آن احترام بگذارند، احساس بی عدالتی میتواند کاهش و رضایت از زندگی افزایش پیدا کند.
نظر شما